خلاصه تفسیر سوره کهف (16) آیات 83 تا 93
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
*وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (83)
چون در جواب سائل، اسم او را ذکر نکرده است معلوم میشود که سؤال کننده از معرفی شخص او نپرسیده بلکه از سرگذشت او پرسیده است.
ذِکْر: این کلمه یا مصدر به معنای مفعول است «به زودی سرگذشتی از ذوالقرنین مقداری مذکور را میخوانم»؛ و یا مراد از ذکر قرآن است «به زودی از او یا از خداوند قرآنی ـ که همان آیات بعدی است ـ میخوانم». و معنای دومی روشنتر است.
*إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً (84)
تمکین: به معنای قدرت دادن است. و تمکین در زمین یعنی قدرت تصرف در زمین، تصرفی مالکانه و دلخواه.
سَبَباً: این کلمه به معنای وصله و وسیله است. پس معناى ایتاء سبب از هر چیز این مىشود که از هر چیزى که معمولا مردم به وسیله آن متوسل به مقاصد مهم زندگى خود مىشوند، از قبیل عقل و علم و دین و نیروى جسم و کثرت مال و لشگر و وسعت ملک و حسن تدبیر و غیر آن. جمله مورد بحث منتى است از خداى تعالى که بر ذو القرنین مىگذارد و با بلیغترین بیان امر او را بزرگ مىشمارد.
*فَأَتْبَعَ سَبَباً (85)
اتباع: لاحق شدن. یعنی ملحق به سببی شد. و به عبارتى دیگر وصله و وسیلهاى تهیه کرد که با آن به طرف مغرب آفتاب سیر کند و کرد.
*حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فیهِمْ حُسْناً (86)
حتی: تقدیر چنین است: «فصار حتی إذا بلغ».
إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ: منظور از مغرب آفتاب آخر معمورهی آن روز از ناحیهی غرب است به دلیل اینکه فرمود: «نزد آن مردمی را یافت».
عَیْنٍ حَمِئَةٍ: منظور از آن چشمهای دارای گل سیاه یعنی لجن است و مقصود از عین دریاست. و مقصود از اینکه فرمود: «آفتاب را یافت که در دریایی لجن دار غروب میکند» این است که به ساحل دریایی رسید که دیگر ماورای آن خشکی امید نمیرفت.
*قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً (87)
نکر: منکر و غیر آشنا. یعنی خداوند آنها را عذابی دهد که هیچ گمانش را نمیکنند.
مفسرین ظلم در این آیه را به شرک معنا کردهاند و تعذیب را عبارت از کشتن دانستهاند.
معنا: اما کسی که ظلم کند؛ یعنی به خدا شرک بورزد، و از شرکش توبه نکند به زودی او را میکشیم. گویا این معنا را از مقابل قرار گرفتن ظلم با ایمان و عمل صالح در جملهی «من آمن و عمل صالحا» استفاده کردهاند.
لیکن ظاهر از مقابله این است که ظلم شامل کسی هم که ایمان بیاورد ولی عمل صالح نداشته، باشد میشود.
*وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً (88)
صالحاً... حسنی: این دو اوصافی هستند گه قائم مقام موصوف خود شدهاند.
جزاءً: حال یا تمیز و یا مفعول مطلق است.
تقدیر چنین است: اما کسی که ایمان آورد و عمل کند عملی صالح، برای اوست مثبوت حسنی در حالی که جزاء داده میشود، و یا از حیث جزاء، و یا جزایش میدهیم جزای حسنی.
یسر: به معنای میسور یعنی آسان است. و وصفی است که در جای موصوف نشسته است.
أمر: مراد از آن امر تکلیفی است.
معنا: به زودی به او از امر خود سخنی میگوییم ـ تکلیفی میکنیم ـ آسان.
*ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90)
معنا: در آنجا وسایلی برای سفر تهیه دید، و به سوی مشرق حرکت کرد تا به صحرائی از طرف مشرق رسید، و دید که آفتاب بر قومی طلوع میکند که برای آنان وسیلهی پوششی از آن قرار ندادیم.
ستر: منظور چیزی است که آدمی خود را از آفتاب حفظ میکند. از قبیل ساختمان و لباس. یعنی روی خاک زندگی میکردند و عریان بودند.
چرا لباس و بنا را به خدا نسبت داد؟ برای اینکه اشاره داشته باشد که آن مردم هنوز به این حد از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباسی هم لازم است. و هنوز علم ساختن آنها را بدست نیاورده بودند.
*کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً (91)
کذلک: اشاره به وضعی است که در کلام ذکر کرد.
لدیه: ضمیر در آن به ذوالقرنین برمیگردد.
قد احطنا بما لدیه خبرا: این جمله حالیه است.
ظاهراً منظور از احاطهی علمی خدا به آنچه نزد وی صورت میگرفت کنایه باشد از اینکه آنچه که تصمیم میگرفت و هر راهی را که میرفت به هدایت و امر خدا بود، همچنانکه جملهی «قلنا یا ذالقرنین...» که مربوط به موقع حرکتش است اشاره بدان دارد.
آیهی شریفه «وَ قَدْ أَحَطْنا ...» در معناى کناییش نظیر آیهی «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا»[1] و آیهی «أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ»[2] و آیهی «وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ»[3] مىباشد، یعنى هر چه مىکرد بدون اطلاع ما نبود.
در تفسیر روح المعانی آمد است: آیه مورد بحث در مقام تعظیم امر ذو القرنین است، مىخواهد بفرماید جز خدا کسى به دقائق و جزئیات کار او پى نمىبرد. ولی وجهی که ما گفتیم وجیهتر است.
*ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)
سدّ: این کلمه به معنای کوه و هر چیززی باشد که راه را بند آورد و گویا مراد از «سدَّین» دو کوه باشد.
مِنْ دُونِهِما: مراد نقطهای نزدیک به آن دو کوه است.
لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً: کنایه از سادگی و بساطت فهم آنها بوده است. برخی هم گفتهاند مراد عجیب و غریب بودن زبان آنها برای ذوالقرنین بوده که قول بعیدی است.